رمان ژروان
24,000 تومان
رمان ژروان داستان دختری قوییست که با مشکلات می جنگد
این رمان نزدیک 300 صفحه دارد
لینک دانلود بعد از پرداخت برای شما نمایان می شود
رمان قابل پخش روی هر دستگاهی می باشد
افزودن به علاقه مندی ها
اشتراک گذاری
- داستان عاشقانه، اجتماعی و واقعگرا
- شخصیتپردازی عمیق و باورپذیر
- قلم احساسی و روان
- روایتی الهامبخش از فداکاری و عشق
- کسانیکه از ژروان خوششان می اید که رمان های تکرار اغوش ورمان حضور با عشق رو هم خوانده اند
معرفی کوتاه رمان ژروان | اثر م. مطلق | نسخه کامل PDF عاشقانه
رمان ژروان در میان رمانهای عاشقانه و اجتماعی ایرانی، «ژروان» یکی از آن داستانهاییست که با
قلم احساسی نویسندهاش، مخاطب را تا آخرین صفحه با خود همراه میکند. این اثر، نوشتهی
م. مطلق است و داستانی پرکشش، عاطفی و واقعگرایانه را روایت میکند.
خلاصه داستان رمان ژروان
نازگل دختری زحمتکش، مظلوم و مسئولیتپذیر است که زندگی سختی دارد. او مجبور است برای تامین
هزینههای زندگی مادر بیمار و دو خواهرش، از شادیها و خواستههای خودش بگذرد. اما ورود مردی مرموز
به نام ژروان، همه چیز را دگرگون میکند…
درباره نویسنده
م. مطلق با قلمی روان، تصویری واقعی و تلخ از زندگی دختران فداکار ایرانی به نمایش گذاشته است.
داستان ژروان نه فقط یک عاشقانهست، بلکه روایتی از جنگیدن با سرنوشت و شناختن خود در میانهی سختیهاست.
چرا رمان ژروان را بخوانیم؟
در قسمتی از رمان ژروان باهم می خوانیم “
«نازگل سینی چای را روی میز گذاشت. نمیخواست به چشمهای ژروان نگاه کند… اما آن نگاه نافذش
میکنم اینجا هم برم بگن نه … سابقه ي سرآشپزي رستوران البرز و فوق لیسانس روانشناسی کودك
… دیگه واقعااا چی میخوان ؟
همین که در مترو باز شد یه ایل ادم ریخت تو
یا صاحب مترو ! چه وضعیه اخه ؟؟؟
از مترو که اومدم بیرون به مهناز زنگ زدم که بعد از سه بوق برداشت :
– اي مرده شورتو ببرن که من بخاطر دانشگاه ازاد خانوم مجبورم برم پرستاري بکنمباز چی شده ؟
– بوس ارتیستی رو گونت خواهرم ! کار که عیب نیست ؟! هست ؟؟
– راست میگی خودت کار کن ورپریده .
– نه دیگه شما پیشکسوتی شما باس پیش قدم شی
– گربه ي نیر خانوم چنگ بزنه به صورتت نسناس … کجایی حالا ؟
– کجا باشم ؟ خیاط خونه م .
– باریکلا دوخت و دوزم میکنی؟
– نه با ندا نشسته بودیم حرف میزدیم . حالا رفتی سر کارش؟
اختصاصی کافه تک رمان رمان زوروان– نه بابا دارم میرم .ونکه . پیرم در اومد تو این مترو بابا . ببین برام دعا کن این یکی ردیف شه . دیگه
حله …
– دعا کنم چی به من میرسه ؟
– اي … لعنتی … سگ خور واسه توام یه چی میگیرم با اولین حقوقم .
– جوشن کبیر یا زیارت عاشورا ؟
– تو فاتحه شو بخون بقیه ش رو خدا کریمه !باشه جونی … گلی حواست به خودت باشه یه وقت اگهیه مسخره نباشه بخوان بریزن سرت یه
بلایی سرت بیارنااا
– تو خوش رگ بودي قبلا اینو میگفتی نه الان که یه خیابون بیشتر نمونده
– خبه حالا
– مواظب خودت باش
– باشه باباي
گوشیو قطع کردم . اي خاك تو سر من با این وضعیت اسفناك زندگیم
محله ي باکلاسی بود
پلاکشون رو پیدا کردم و واحد 8 رو دیدم . زنگشون رو زدم که صداي مردي اومد : بله ؟
– بفرمایید طبقه ي چهارمخسته نباشید، بابت آگهیتون مزاحم شدم
در رو باز کرد و من وارد آپارتمان شدم . اي بخشکی شانس ! گفتم الان عمارت میبینم
سوار اسانسور شدم و تو آیینه یکم سر و وضعم رو درست کردم و عطر بیکم رو براي بار شصتم به
خودم زدم
نفسی کشیدم و دعایی خوندم و زنگ در رو زدم
یه مرد با یه پیرهن با یه شلوار پارچه اي در رو باز کرد و بفرماییدي گفت
یه خونه ي بزرگ و نسبتا دوبلکس چون براي آشپزخونه پله میخورد
با یه نگاه فهمیدم 5 تا خواب داره و یه سالن و اشپزخونه ي بزرگ
اختصاصی کافه تک رمان رمان زوروانسوتی زیر لب زدم که یارو گفت : بفرمایید تو اتاق منم الان میامبه دستش نگاه کردم و رد دستش که اتاقی رو نشون میداد رو گرفتم و رفتم تو اون اتاق رو یه
صندلی رو به میز کار نشستم
بعد از یه ربع یارو با سه تا برگه اومد
یا بسم االله !
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رمان ژروان” لغو پاسخ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.